سم عشق...

ﺩﺭﺱ ﺿﻤﯿﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﯾﺎﺩ ﻧﻤﯽ ﮔﯿﺮﻡ !
.
ﻣﻦ . . . ﺗﻮ . . .
ﻭ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﺍﺩ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﺍﺩﺍﻣﻪ ؟؟؟
ﺑﻐﻀﻢ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺖ . ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻡ :
.
ﺗﻮ . . . ﺍﻭ . .
ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩﺵ ﺁﺗﺸﻢ ﻣﯿﺰﻧﺪ . ﭘﺲ " ﻣﻦ " ﭼﻪ ﺷﺪ؟ '
ﮐﺎﺵ ﺍﺳﺘﺎﺩﻡ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪ
ﺑﺎ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺍﺵ
.
.
.
" ﻣﻦ " ﺣﺬﻑ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺷﺪ !!!
نوشته شده در شنبه 13 مهر 1392برچسب:,ساعت 1:35 توسط مهسا | |

شايد اون داد بزنه ؛
شايد اون فحش بده ....
شايد اون تلفن رو روت قطع کنه !
شايد اون ديگه نخواد ببينتت ،
شايد اون ازت متنفر باشه ......

اما تو ....

شعور داشته باش و داد نزن !
شعور داشته باش و فحش نده ....
شعور داشته باش و تلفن رو روش قطع نکن ،
شعور داشته باش و نخواه که نبينيش ؛
شعور داشته باش و ازش متنفر نباش ....

شايد اون خسته س !
شايد اون دلش از جايي گرفته ....
شايد اون نياز به تنهايي داره ؛
شايد اون دچار نوسان روحي شده ،
شايد اون دلش براي خودش تنگ شده!!!
نوشته شده در شنبه 13 مهر 1392برچسب:,ساعت 1:33 توسط مهسا | |

رسیده ام به حس برگی که می داند،

باد از هر طرف که بیاید ، سرانجامش افتادن است....!

نوشته شده در شنبه 13 مهر 1392برچسب:,ساعت 1:32 توسط مهسا | |

بی تو
کنار این هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــمه خاطره نشستن، دل می خواهد
باور کن !!
نوشته شده در شنبه 13 مهر 1392برچسب:,ساعت 1:30 توسط مهسا | |

اهـــــــــای لعنتی...

مثل تمام آن چیزهایی که تا به حال از من گرفتی،

علاقه ام... دلم، عمرم، واعتماد صددرصدم...!


بگیر دیگر...

دستانم را بگیر...

نوشته شده در شنبه 13 مهر 1392برچسب:,ساعت 1:26 توسط مهسا | |

کاش میفهمیدی

ســـکوت همیشه علامت رضــــایت نیست

گاهی سکوت یعنی "امــــا"

یعنی "اگــــــر"

یعنی هزار و یک دلیل که

" دل "میترســــد بلند بگوید
نوشته شده در جمعه 5 مهر 1392برچسب:,ساعت 16:53 توسط مهسا | |

اگـﮧ یکی دستتـــو گرفت

و دلت لرزید . . .

زیاد عجلـه نکن . . .

یه روز با دلـــت کاری میکنـه کـه

دستات بلــــرزه . . . . . . . . . . .
نوشته شده در جمعه 5 مهر 1392برچسب:,ساعت 16:46 توسط مهسا | |

تو که نیامده . . . میروی !
تو که میروی . . . نیامده !
.
کمی صبر گن
بگذار خوب شوم
آنوقت میتوانم
.
.
تابستانی که گذشت
"پائیزی که نیستی"
زمستانی که سرما زد
.
همه و همه را برایت تعریف کنم . . .
.
بگذار آجرهای خیال را از زمین بردارم
.
تا خوابهایم خوب شوند
زخمهایم شعر شوند
.
و من آرام چشمانم را باز کنم . . .
.
راستی شاعر نوشته های من
.
من را یادت میاید ؟
یادت من را میخواهد ؟
.
.
دروغ بگو . . .
.
.
.
"چشمانت از این فاصله پیدا نیست"
نوشته شده در جمعه 5 مهر 1392برچسب:,ساعت 16:45 توسط مهسا | |

ترکت کرده؟؟؟

شبها به یادش گریه میکنی؟؟؟

ناراحت نباش...

یه روزی تو تنها آرزوی زندگیش میشی...

نوشته شده در جمعه 5 مهر 1392برچسب:,ساعت 16:34 توسط مهسا | |

ترکت کرده؟؟؟

شبها به یادش گریه میکنی؟؟؟

ناراحت نباش...

یه روزی تو تنها آرزوی زندگیش میشی...

نوشته شده در جمعه 5 مهر 1392برچسب:,ساعت 16:33 توسط مهسا | |

خندیدن خوب است

قهقهه عالیست

گریستن آدم را آرام میکند

اما...

لعنت بر بغض!

نوشته شده در جمعه 5 مهر 1392برچسب:,ساعت 16:32 توسط مهسا | |

شیشه ی نازک احساس مرا دست نزن؛

چندشم میشود از لکه ی انگشت دروغ...

آنکه می گفت احساس مرا میفهمد،

کو؟

کجارفت؟

که احساس مرا خوب فروخت...

نوشته شده در جمعه 5 مهر 1392برچسب:,ساعت 16:28 توسط مهسا | |

هر نفـــس 

درد است که میکشم !!!

ای كاش یا بودی،

یا اصلا نبودی !!!

این که هستی


و کنارم نیستی

دیوانه ام میکند...
 

نوشته شده در جمعه 5 مهر 1392برچسب:,ساعت 16:22 توسط مهسا | |

ز خودم دور میشوم

تا ب تو نزدیک شوم

این روزها...

 

خیال،تنها راه باتو بودن است

نوشته شده در جمعه 5 مهر 1392برچسب:,ساعت 16:3 توسط مهسا | |


Power By: LoxBlog.Com