سم عشق...
دلـَمـ تـَنـگ شـده اَسـت ؛ بـَرای آغـوشـی کـه خـیـلـی هـَمـ مُطـمـئـن نـیـسـتـَمـ ؛ مـال مـَن بـاشـَد ! هر روز نبودنت را مـــــــــن زخمــــــــهای بی نظیری به تــن دارم به یک پلک تو میبخشم تمام روز و شبها را بخوان! با لهجهات حسّی عجیب و مشترک دارم به دست آور دل من را چه کارت با دلِ مردم! دلیلِ دلخوشیهایم! چه بُغرنج است دنیایم! بیا اینبار شعرم را به آداب تو میگویم غروب سرد بعد از تو چه دلگیر است ای عابر پنج وارون چه معنایی دارد؟؟؟؟؟؟؟ خواهر کوچکم از من پرسید..من به او خندیدم!
کمی آزرده و حیرت زده گفت " ... گفت: دیروز خودم دیدم پسر همسایه پنج وارونه به مینو میداد ... بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم بعدها وقتی غم، سقف کوتاه دلت را خم کرد بی گمان می فهمی " ... میــدانــی؟ گــاهــی مغرورترین و سنگ دل ترین ادم دنیا هم که باشی یــک لحظـــه ،یــک آن ، یــاد کســی روی قفســه ی سینــه ات سنگینــی میکنــد... آن لحظـــه بــه طـــور کــامـــلا" غــریــزی ، نفــس عمیقــی میکشــی تــا سنــگ کــپ نکـنـی ، بــه طـــور کــامـــلا" غــریــزی ........ آهای کافه چی!!! وقتی نخواستت...آروم بکش کنار...! .......
من سکوتم حرف است
حرف هایم حرف است
خنده هایم حرف است
کاش می دانستی
می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم
کاش می دانستی
کاش می فهمیدی
کاش و صد کاش نمی ترسیدی
که مبادا دل من پیش دلت گیر کند
یا نگاهم تلی از عشق به دستان تو زنجیر کند
من کمی زودتر از خیلی دیر
مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم کرد
تو نترس
سایه ها بوی مرا سوی مشام تو نخواهند آورد
کاش می دانستی
چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت
در زمانی که برای غربتت سینه دلسوزی نیست
تازه خواهی فهمید
مثل من عاشق مغرور شب افروزی نیست
بر دیوار خط کشیدم
ببین این دیوار لا مروت
دیگر جایی برای خط زدن ندارد
خوش به حال تو...
که خودت را راحت کردی
یک خط کشیدی تنها
آنهم روی من..
اما تــــ ـــــو مهــــربان تــــرینشان بودی ،
عمیـــــق تــــرینشان ،
عــــزیــــــــز تـــرینشان !
... بعــد از تــــ ـــو آدم ها
تنها خــــراش های کوچکی بودند بــر پوستـــــم
که هیچ کـــــــدامشان
به پای تـــــ ــــــو نــــــرسیــدند
به قلبــــــم نـــــــرسیدند . . .
که تسکین میدهد چشمت غم جانسوز تبها را
فضا را یکنفس پُر کن به هم نگذار لبها را
تو واجب را به جا آور رها کن مستحبها را
چرا باید چنین باشد؟ نمیفهمم سببها را
که دارم یاد میگیرم زبان با ادبها را
برای هر قدم یک دم نگاهی کن عقبها را
در این روزهای پررفت و بی آمد...
ندیدی عزیزی راکه تمام تلاشش در رفتن بود نه ماندن؟؟
این آخری ها خبردیدنش رادر کافه ای به من دادند؛
اگر رفته که هیچ..
اگر در پس رفتنش آمدی بود,
تو قهوه ای تلخ تر از تمامی تلخ ها به حساب من برایش بریز...
اگرازتلخی اش گله و شکایتی کردبگو,فلانی گفت:
این تلخی در برابر رفتنت هیچ است...
بگو که فلانی در به در این کافه,درپی توبود بی انصاف.......
غم انگیـــز است اگـر تـو را نـخواهد؛
مسخـره است اگر نفهمـی؛
احمقانـه است اگـر اصرار کـنی ...
به تمام جزئیاتش...
به لبخند بین حرف هایش..
...
به سبک ادای کلماتش،
به شیوه ی راه رفتنش،نشستنش..
به چشم هاش خیره شو..
دستهایش را به حافظه ات بسپار...
گاهی آدم ها انقد سریع میروند،که حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند
آدمــــــــــــــ ……..
گــــــآهی به اندازه ی نـیــآز، بمیـــــرد !!!
بعد بلند شــــــود
آهستــــه آهستــــــــه
خــــــــآک هایش رآ بتکــــــــآند
گردھآیش بمآند
اگــــــــر دلش خوآست ، برگردد به زنــــــــــدگی .
دلش نخوآست ، بخوآبــــــــــــــــد
تا ابـــــــــــــــــــــــد ………….
Power By:
LoxBlog.Com |